یک های عجیب (سرمد زنجانی)...

 

یکی در پشت میز کار

فقط روزنامه می خواند

یکی نامش مسافرکش

فقط یک زن در بغل دارد

یکی در دشت بی حاصل

زمین را تخم می کارد

 

یکی دکان یک متری

دو متر نام سوپر دارد

یکی مدفونِ در پُستش

به هر کس حکم می راند

یکی در راه کسب مال

به سرفکر بدی دارد

یکی بر منبر مسجد

گرانتر روضه می خواند

یکی هم خانه می سازد ولی

 هر واحدش دیوار کج دارد

یکی با پول این و آن

برای خود آینده می سازد

یکی نان می پزد امّا

کجا اینگونه نان دارد

یکی طبابت میکند یا

اینجا وآنجا برج می سازد

یکی تا سیکل درس خوانده

ولی ادعای دکترا دارد

یکی با دماغی تراشیده

اتاق عمل را دائمی خواهد

یکی پایش لب گور است

هنوز چشم طمع دارد

یکی آموزگار است و

فقط در خانه می ماند

یکی در شغل دلالی

حساب صد میلیونی دارد

یکی چشمش به این و آن

به لب ذکر و دعا خواند

یکی نامش گدا است و

فراوان سرمایه ای دارد

یکی در عقد دولت هست

از این و آن رشوه می خواهد

کدام ملّت در این دنیا

یکانی این چنین دارد

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

سرمد زنجانی