*!*...خانه ی شعر و ترانه...*!* | ||
" شبی کنار یار ... " بیا که باز طلب کند دلم حکایتی دگر در این شب سیاه نه میان یک شبی دگر *
حکایت شب دگر حکایت نیاز و دل شب غروب غصه ها یا که شب وصال دل * بیا که دست گرم من دست ترا صدا کند برای لمس دست تو تا به سحر دعا کند * ببین که قلب بی نوا سینه چه پاره میکند مثل خدای عشق ترا حس دوباره میکند * بوی تنت چه دلربا ! بهتر از این نمی شود هزار شب قصه ی ما شب وصال نمی شود *
ترا قسم به روزگار بمان نگو نمیشود به وسعت کنار یار دگر شبی نمی شود ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ 11شهریور 91ــ سرمد زنجانی
[ شنبه 91/8/13 ] [ 9:32 صبح ] [ *!* JAVAD.R *!* ]
[ نظرات () ]
|
||