سفارش تبلیغ
صبا ویژن

*!*...خانه ی شعر و ترانه...*!*
 
لینک دوستان
امکانات وب



بازدید امروز: 34
بازدید دیروز: 104
کل بازدیدها: 237790
امتیازدهی

" گناه کردم ... "  

تو یادت هست !

در آن بن بست،

غمی بی انتها

 در نگاهت موج میزد

و قلبت بی محابا در اوج میزد

تو بی کس بودی و تنها

رمیده از عشق وانفسا

به من گفتی: ببین با من چه ها کردند

به یکباره

 درون بی کسی هایم رها کردند !

دگر تنهای تنهایم ،و من

زهری به دل از شوکران دارم!

در آغاز جوانی پیرم و

زخمی به جان ازخائنان دارم !

نمیدانم چرا اینگونه

جان را در ره یاران فنا کردم

بگو بیهوده آیا ،

احساس پاکم ،در ره جانان فدا کردم؟

و حالا پشت سر

 ویران نمودم من تمام پل ها را !

دلم تبدیل صحرا شد

 نمی بینم دگر آن باغ گل ها را !

تو گفتی :راه گم کردم ،نشانی ده

و من با دست خود قلبم نشان دادم،

نگاه نا امیدت را چه جان دادم.

گناه کردم،

چرا من نیز چون تو اشتباه کردم؟

و حالا رفتی ومن، در خود شکستم !

نه راه پس،نه راه پیش

گرفتار و اسیر کوی بن بستم !

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 17شهریور91 ـــ سرمد زنجانی

 

 


[ پنج شنبه 91/7/27 ] [ 2:55 عصر ] [ *!* JAVAD.R *!* ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ